سفارش تبلیغ
صبا ویژن
پاییز 1386 - قلم ریز

اونا برا هم آفریده شده بودن، زندگی خوبی داشتن، زندگی که همه آرزوش را دارن ... ولی یه خطا! یه خطا اونا را به زمین هبوط داد؛ زندگی بهشتی تموم شد!
خطا کردند ... خدا هم توبشون را پذیرفت، اما اثر این خطا هنوزم باقی است؛ هبوط به زمین.

 پایین نوشت:
1. گناه می‌کنم ... خدا می‌بخشه ... اما! اثر وضعی گناهام هنوز باقی است.
2. بهشت خانه ماست! به خانه بر می‌گردیم؟!


نوشته شده در  یکشنبه 86/7/15ساعت  5:29 صبح  توسط شهیده فاطمی 
  نظرات دیگران()

وقتی بالای سرش رسیدم گویا یه جنازه بود که رو تخت افتاده بود ... صدای قلبش را می‌شنیدم که راحت به کارش ادامه می‌داد.
هر چی تلاش کردیم موثر نبود ... سه چهار روزی می‌شد که رفته بود تو کما؛ عجیبه چرا جواب آزمایشات و سی‌تی‌ها چیزی را نشون نمی‌ده ... آخرش فهمیدم که مریض من بیهوش نیست، خودش را به بیهوشی زده ... کسی که خودش را به بیهوشی می‌زنه تو علم پزشکی درمانی نداره و به هوش آوردنش کار هر کسی نیست، حتی دکتر پژوهان و دکتر بردیا!
به قول استادمون، کسی که خوابه را میشه بیدار کرد ولی کسی که خودش را به خواب زده را هیچ وقت نمی شه بیدار کرد ...

پایین نوشت:
1. داستان مریضه واقعیه.
2. 364 روز تو کما بودیم ... برای به خودمون اومدن یه شب ارزش نداره که از کما خارج بشیم؟!


نوشته شده در  سه شنبه 86/7/10ساعت  12:8 صبح  توسط شهیده فاطمی 
  نظرات دیگران()

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
زنی خطبه خواند تا مردانگی بماند
نسل سومی ها
مرد میدان
آغاز
اینجا دادگاه رسمی است
[عناوین آرشیوشده]