گرچه اين يادداشت مال خيلي وقت پيشه اما فكر نميكنم اظهار نظر دوباره درباره خود يادداشت دير شده باشه.
اون پايين يه كامنت هست. كامنت دوم از پايين. من شديدا با نظر ايشون مخالفم. خيلي هم مخالفم. صرف نظر از ازدواج كه يه رابطه خاص انساني هست، اصلا نميشه درباره ارتباطات انساني اينقدر خشك و تكمولفهاي بحث كرد.
ايشون گفتهن كه مشكل اينها يا فلان چيزه يا فلان چيزه و يا فلان چيز. و اين رو هم گفتهن كه اين مشكل با مشاوره و اينا حل ميشه و دوباره همون ميشه كه بوده.
اين حرفا رو توي رياضي و فيزيك و طراحي قالب و فتوشاپ ميشه زد اما درباره دل آدما نميشه زد. البته نميخوام بگم روبهراه شدن اون مشكل به هيچوجه ممكن نيست چون اين متن اصلا در صدد پيدا كردن راهحل نبوده و به خاطر همين هيچ اطلاعاتي براي كشف دلايل ايجاد مشكل نداده.
نتيجه اينكه زني كه مي سوزد و مي ماند، معني زندگي را فهميده. همسفر خوبي دارد كه ارزش سوختن به دورش را دارد. اما برخي از همسفران حتي ارزش سازش هم ندارند.