به نام خدا و با سلام به خواهر بزرگوارم و قلم روان و ذهن خلاقش.
فارغ از نوع پوشش ، مسئله حجاب به اعتقاد من دقيقا با تعريفي كه ما ( مي گم ما چون فكر مي كنم مردها هم بايد يك جورايي حجاب داشته باشند ) از خودمون داريم ارتباط تنگاتنگ داره . اوني كه موجوديت و كمال خودش رو توي كالبدش تعريفش مي كنه و فكر مي كنه انسان فقط يعني ( چشم، چشم ، دو ابرو، دهن و دماغ ، يه گردو) و غرايزي كه متعلق به چنين موجوديه ، يك تعريف از حجاب داره ؛ و اوني كه تعريف اش از انسان يا به تعبير ديگه ( خودش) ، اينه كه ( من از ديار حبيبم نه از ديار غريب / مهيمنا به رفيقان خود رسان بازم) و يا ( طاير گلشن قدسم چه دهم شرح فراق / كه در اين دامگه حادثه چون افتادم) از حجاب هم تعريف ديگري داره.
براي گروه اول حجاب يا سنته، يا هنجار اجتماعيه، يا زوره يا ...
اما براي گروه دوم يك انتخابه ، يك وسيله براي پوشاندن جنسيت و نمايش دادن انسانيت، يك ابزار براي اينكه به آدمها بگن : من قبل از اين كه زن يا مرد باشم يك انسانم ، من روحي بلند و نفسي كريم دارم . حساب من را از جنسيت من جدا كنيد ( ذالك ادني ان يعرفن فلا يؤذين ) .
قلمت از جنس نور و انديشه پاكت از فيض حضرت نور الاانوار ، خورشيد باد .