سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بی رایانه می میرم - قلم ریز

از قدیم گفتن چیزی که مال خودت نیست؛ تو مالکیتش پا در هوایی...

حالا این حکایت ما شده؛ از جنوب که برگشتیم دستگاه دوری ما رو تحمل نکرده بود و قهر کرد (شما بخونید که هاردش سوخت) خلاصه دستگاه کادو پیچ شد، رفت کنار.

روزگـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــاری گذشت و کامپیوتر به اتاقمون برگشت اما چه اومدنی! هنوز نیومده جول و پلاس را جمع کرد و رفت، این دفه رفت تهران! (دستگامون نمک گیر نشده بود که شد اون هم نمک گیر جماعت تهرونی)!

ما هم که اسیر و دربه در و معطل کامپیوتر... خلاصه به خاطر امتحان ... روزی چند ساعت به خونه یکی از آشنایان می رفتیم.

چه چیزا که اون جا تجربه نکردیم...

از بچه داری همراه با تحصیل گرفته تا مچاله شدن برگه هایی که جرئت تا شدن هم نداشتن... همچنین نوش جان کردن گوشه هایی از آن برگه ها توسط ریحانه کوچولو...

باز کردن در جانوکی و خالی کردن آن بر روی فرش همراه با مراسمات خاص لگد مال و خرد کردن آن هم دیدنی بود (از آن بدتر غش غش خندیدن و لذت بردن از این کار)

خلاصه این روزا تموم شد و بعد از مدت مدیدی به وبلاگمون سر زدیم؛ چه گرد و غباری روش نشسته بود، یک کم وبلاگ تکونی کردیم. ولی تو این مدت فهمیدم که من هم معتاد وبلاگ نویسی شدم.

پیوست:

1.         وقتی کامپیوتر مشترک باشه از اتفاق افتادن این وقایع نباید تعجب کرد .... اصلاً تعجب نداره...

2.         اگه می خوای کامنت بزاری، بگی می رفتی کافی نت. از همین جا جواب بدم که اصلاً تریپ کافی نت، مافی نت نیستیم.

3.         همه چیز دنیا همین طوریه؛ یه روز پیش ما هستند و یک روزاز پیش ما می رن؛ مهم نیست، مهم اینه که با پا در هوا بودن توی این دنیا، تعلقی به این دنیا نداشته باشیم...

4.         واقعیت اینه که بی رایانه بودن مرگ وبلاگِ، وبلاگ بی رایانه یعنی نمره صفر...


نوشته شده در  جمعه 86/3/11ساعت  10:6 صبح  توسط شهیده فاطمی 
  نظرات دیگران()

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
زنی خطبه خواند تا مردانگی بماند
نسل سومی ها
مرد میدان
آغاز
اینجا دادگاه رسمی است
[عناوین آرشیوشده]