برگه اول
از حج برمیگردند. کاروان را نگه دارید. همه متوقف میشوند. بالای بلندی دستی دست دیگر را بالا میبرد و با صدای رسالتش در مقابل دیدگان همه او را، برادر و وصی خود میخواند.
دفتر تشیع را چند برگ میزنیم
او بیعتشان را نمیپذیرد، او به خوبی میداند که در میان این فتنهها نمیتوان به سلامت جامعه را به پیش برد.
چند برگ جلوتر
حوادث و رویدادهای زیادی اتفاق افتاده، حرفش به صدق و راستی نشسته، جامعه فتنهدار را نمیتوان به سلامت به منزل رساند. حضرت در باره روز بیعت فرمودند: روی به من نهادید که با من بیعت کنید و من نپذیرفتم، شما دستم را میکشیدید و من نمیگذاشتم.
قول مردم به امام زمانشان
با تو بیعت میکنیم چون جز تو کسی را نیابیم و به او رضا ندهیم. زمانی که بیعت کردیم نه پراکنده میشویم و نه اختلافی میان ما پدید خواهد آمد. در آن روز هر کس به میل خود بیعت کرد و هر کس نخواست اکراهش نکرد. طلحه و زبیر نیز در آنجا بودند.
و اما امروز
اگرما در آن زمان بودیم اجازه نمیدادیم علی خانه نشین شود. حکومتش به دست نا اهلش بیفتد. این ادعای خیلی هاست. اگر بودیم؛ و حال که هستیم، در محضر امامان. علی (ع) حضور داشت و مردم بیعتشان را نقض کردند ما که امامان غایب است و.....
و در آخر
طلحه و زبیر نیز شاید مثل خیلی از ماها، فکر نمیکردند که یه روزی در مقابل امام زمونشون بایستند، ولی ایستادند !