سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آرزوی آرزو کوچولو - قلم ریز

زنی، که دست بچشو گرفته، آدرسو به راننده می­ده و می­گه: من اهل محلاتم، هیچ جا رو بلد نیستم. منو به این آدرس ببر.
ماشینا با سرعت از هم سبقت می­گیرن. به این فکر میکنه که دو سال با همه­ی سختیهاش گذشت و دو سال دیگه با همه­ی سختیهاش انتظارش را میکشه !
یه نگاه به چشای دختر کوچیکش میندازه. دخترم بزرگ شده، قد کشیده، دو سال از اون قضیه گذشته. همش از اونجایی شروع شد که خوردی زمین ...
بعد نگاهشو از دختر برمی­داره؛ نه نمی­تونم ! آخه منم مادرم، دوستش دارم ...اینکه دو هفته یه بار مجبور می­شم دست دخترم رو بگیرم و بیام تهران به خدا برام سخته، ولی وقتی امید رو توی چشای دخترم می­بینم سختیها برام آسون میشه. منم مادرم، دوستش دارم ...

منم دلم می­خواد، دخترم مثل همه دخترای دیگه بدوء، بازی کنه، وقتی بزرگ شد عصای دستم باشه. عیب نداره خدا درد داده درمون هم میده ولی خلق خدا چرا اینقدر نامرده.
بی انصاف، دو میلیون و هفتصد هزار تومن ازم خواستی، زندگیمو فروختم و بهت دادم !!؟ بعد از دو سال دخترم هنوز داره با عصا راه میره.
خداییش این چه­جور قانونیه که دکتر اینقدر ازم پول بگیره (بیمارستان که جای خود) بعد که به دکتر میگم فاکتور بده، تا حداقل برم از بیمه پولشو بگیرم، بهم فاکتور نمی­ده !!؟
صدای من از ته دلم به کجا میرسه؟ اما می­دونم اگه یه روز وزیر بهداشت رو ببینم حتماً بهش می­گم، زندگیمو فروختم !! تا بچم رو پاهای خودش وایسه.
 عیبی نداره من کمرم خم بشه ولی آرزوم، تمام وجودم، روی پاش وایسه، از عصا کمک نگیره.
صدای راننده اون رو از این فکرها بیرون میاره،" خانم آدرس همین جاست، مطب دکتر ..."
پیاده می­شن و ...

پینوشت:

1.     این داستان واقعی است. فکر نکنیا دروغ میگم تو همین تهران خودمون شاهدش بودم !!! و هزاران نفر از این دست هستن ... یادت باشه اگر دکتر شدی، دو و هفتصد برای یه عمل ساده از مریضت نگیری.

2.       وبلاگم جاییه برای گفتن حرف دلم، دردهام، دردهای جامعه.

3.       راستی ... فرق آرزو کوچولو با خانم پوپک گلدره چیه ؟ بابا عدالت، بابا بودجه بیت المال، بابا بیت المال ... عجب .

4.       سلام یادم رفت؟ سلام !!

5. موسیقی وبلاگ تقدیم به آرزو و مادرش ...


نوشته شده در  یکشنبه 85/10/24ساعت  10:51 صبح  توسط شهیده فاطمی 
  نظرات دیگران()

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
زنی خطبه خواند تا مردانگی بماند
نسل سومی ها
مرد میدان
آغاز
اینجا دادگاه رسمی است
[عناوین آرشیوشده]